باشگاه خبرنگاران پویا: «غریزه» چهارمین ساخته سینمایی سیاوش اسعدی، یکی دیگر از فیلمهای بخش خارج از مسابقه چهلوسومین جشنواره فیلم فجر بود که برای اهالی رسانه و منتقدان به نمایش درآمد. در این یادداشت به نقد و بررسی این فیلم میپردازیم.
علی امیرسیافی: «سیاوش اسعدی» در «غریزه» نشان داده است که قواعد تکنیکی سینما را به خوبی فرا گرفته و توان به کارگیری آنها را با خلاقیت خاصی در خود میبیند.
طراحی صحنه، حرکتهای دوربین، قاببندیهای نرمال، رنگ و نور در «غریزه» به شدت حال و هوای سینمایی پیدا کرده و حس و حال مطبوعی را پیشکش مخاطبان سینمادوست میکند.
اما این یادگیری با شدت بسیار بالایی متأثر از سینمای وسترن و نئووسترن هالیوود بوده و به رگههای این ژانر پهلو میزند. استفاده از لوکیشنهایی با ساختار قدیمی، آکسسوار کهنه، پوسترهای فیلمهای وسترن در بکگراند کاراکترها و ارجاعات مستقیم به آنها توسط شخصیت پسر، حرکتهای بوم دوربین (عمودی به بالا و پایین) و کات به ریوِرس آن، بهرهگیری از پِلاتهای رنگی گرم با تِم زرد، تماماً در خدمت ساخت همان فضاهای هالیوودی در فیلم است.
اما تکنیک را فدای داستان کردن، چیزی جز یک ظاهر دلنشین و درونی پوچ نمیدهد.
«غریزه» از نداشتن یک متن استوار در خود، بهشدت رنج میبرد. عدم ساختارمندی فیلمنامه در غریزه وَرِ دیگر ماجراست که شیرینی فضای دلچسب بصری در «غریزه» را برایمان تلخ میکند.
از ایده ناباورانه، اگزوتیک و غیرمعمول فیلم که بگذریم، چینش اجزای داستان در فیلمنامه به درستی انجام نگرفته است. تا اواسط پرده دوم، داستان عشق و عاشقی دختر و پسر را دنبال میکنیم و تازه در انتهای داستان، ورود جدی کاراکتر پدر (امین حیایی) به متن روایت رخ داده و داستان را برایمان لو میدهد. اما دیگر چه فایدهای دارد؟!

از سوی دیگر، کاراکتر ژاله صامتی و رابطه آن با پدر خانواده (امین حیایی)، به طرز غیرماهرانهای در انتهای پرده دوم به مخاطب معرفی میگردد. بهتر بود در ابتدای داستان با معرفی رابطه این دو شخصیت، یک نقطهگذاری در ذهن بیننده انجام گرفته تا ایده حمایت و مردانگی برای کاراکتر امین حیایی پررنگتر جلوه دهد.
از مقوله چینش سُست اجزای فیلمنامه و ضعف مفرط در شخصیتپردازی که بگذریم، دیالوگهای اغراقآمیز و پرطمطراق رهایمان نمیکند. دیالوگهایی که الگوبرداری دستچندم از سینمای مسعود کیمیایی بوده و کاراکتر پدر را هرچه بیشتر به قهرمانهای آثار کیمیایی نزدیک میسازد. اما به دلیل نبود انسجام کافی برای هدایت کاراکتر پدر و همچنین فاصله بعید او با متن روایت (درام)، این دیالوگها از فیلم بیرون زده و حالت شعاری به خود میگیرند.
«غریزه» به طرز خوشبینانهای یک فیلم خوش رنگ و لعاب اما بدون داستان است که همین تُهی بودن از روایت مرکزی و ضعفهای آشکار در شخصیتپردازی، باعث اُفت شدید بار دراماتیک فیلم میگردد.
از طرفی دیگر، ایده اصلی و یکخطی «غریزه» حالتی انتزاعی در خود داشته و ارتباط با آن برای مخاطب امروزی سینما کمی دشوار به نظر میآید.
پایان پیام/