باشگاه خبرنگاران پویا: جدید ترین یادداشت تئورسین پایان تاریخ یعنی فرانسیس فوکویاما با عنوان امپریالیسم جدید آمریکا ،منتشر شد.
جدید ترین یادداشت تئورسین پایان تاریخ یعنی فرانسیس فوکویاما با عنوان امپریالیسم جدید آمریکا ،منتشر شد گزارش ذیل ترجمه نکاتی از این یادداشت است که در ادامه می خوانید.
پیش تر در مورد اقدامات غیر قانون دولت ترامپ در حوزه سیاست داخلی به مردم ایالات متحده هشدار داده شده بود، که از طریق حملات بیپایان به «دولت پنهان »(احزاب رقیب حزب جمهوری خواه ) صورت می گرفت به وضوح روشی را که او برای از هم پاشیدن دولت ایالات متحده در پیش میگرفت، ترسیم کردند.
با این حال، در حوزه سیاست خارجی، آنها با چیزی مواجه شدهاند که انتظارش را نداشتند. قبل از انتخابات، این فرض بدیهی بود که غرایز (تمایلات) ترامپ برای آمریکا انزواطلبانه است. او از مشارکت آمریکا در «جنگهای بیپایان» در افغانستان و عراق انتقاد کرد. اما از زمان سخنرانی تحلیف ریاست جمهوری در 20 ژانویه، او به یک امپریالیست کلاسیک تبدیل شد. او قصد خود را برای بازپسگیری کانال پاناما اعلام کرد و متعاقباً دانمارک را با تعرفههای شدید تهدید کرده است اگر کنترل گرینلند را به ایالات متحده واگذار نکند، وارد جنگ تجاری با گرینلند میشود.
گرینلند از نظر استراتژیک برای ایالات متحده اهمیت بیشتری پیدا کرده است، زیرا گرمایش جهانی کره زمین، مسیرهای جدیدی در قطب شمال باز کرده و این منطقه میتواند منبع مهمی برای مواد معدنی باشد. دانمارکیها پیشتر نشان داده بودند که مایلند در مذاکراتی آرام، نقش امنیتی بزرگتری به آمریکا اعطا کنند و حقوق استخراج معادن در بزرگترین جزیره جهان را به ایالات متحده واگذار کنند، اما ترامپ اصرار داشت که آنها را با استفاده از نیروی نظامی تهدید کند. این موضوع وضعیتی بیسابقه ایجاد کرد، چرا که ماده پنجم پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) از اعضا میخواهد در صورت حمله به یکی از اعضا، از یکدیگر حمایت کنند؛ اما هیچگونه مقرراتی برای شرایطی که یکی از اعضای ناتو به عضو دیگر حمله کند، وجود ندارد.
با این حال، اوج اقدام ترامپ به عنوان یک نئوامپریالیست، پیشنهاد اخیر او برای تحت کنترل گرفتن نوار غزه پس از تخلیه حدود 2 میلیون سکنه فلسطینی آن بود. به گفته ترامپ در کنفرانس مطبوعاتی مشترک با بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل که به دیدار او آمده بود:
«ایالات متحده کنترل نوار غزه را به دست خواهد گرفت و ما کارهایی هم با آن انجام خواهیم داد، مالک آن خواهیم بود و مسئولیت از بین بردن تمام بمبهای منفجرنشده خطرناک و سایر سلاحهای موجود در منطقه را بر عهده خواهیم گرفت، غزه را را هموار کرده و ساختمانهای تخریبشده را از بین خواهیم برد، توسعه اقتصادی ایجاد خواهیم کرد که تعداد نامحدودی شغل و مسکن برای مردم منطقه فراهم کند... کاری متفاوت انجام خواهیم داد.»
این پیشنهاد آنقدر عجیب و غیرعملی بود که بلافاصله توسط تقریباً همه قدرتهای منطقهای رد شد، به جز اعضای افراطی راستگرای ائتلاف نخستوزیر اسرائیل، «بنیامین نتانیاهو» آنها از این پیشنهاد خوشحال هستند زیرا این طرح مشکلی بزرگ را از دوش اسرائیل برمیدارد:چرا که اسرائیل نتوانست حماس را به طور کلی نابود کند.
لازم نیست به جزئیات این موضوع بپردازیم که چرا طرح ترامپ غیرقابل اجرا است. فلسطینیها نمیخواهند غزه را ترک کنند، و مصر، اردن یا هیچ یک از کشورهای عربی همسایه فلسطین اشغالی نیز مایل به پذیرش ساکنان غزه به عنوان پناهنده نیستند. نکبت اصلی، تشکیل اسرائیل در سال 1948، شرایط بیثباتکنندهای در منطقه ایجاد کرد که تا به امروز احساس میشود. حماس علیرغم یک و نیم سال حملات بیامان اسرائیل، مقاومت خود را حفظ کرده است، و تنها راه بیرون راندن جمعیت فلسطینی، جنگی خواهد بود که همراه با نسلکشی خواهد بود. طرح ترامپ میتواند به عنوان یک پاکسازی قومی وحشتناک در تاریخ ثبت شود و به عنوان یک شر اخلاقی باقی بماند.
مانند بسیاری از اقدامات ترامپ، مشخص نیست که جامعهی جهانی تا چه حد باید او را جدی بگیرد. طرح ترامپ برای غزه آنقدر مضحک است که بسیار بعید است محقق شود. اما این طرح ممکن است برای رد گم کنی از طرح و خواسته دیگری باشد که احتمال وقوع آن بیشتر است. دولت نتانیاهو میخواهد حاکمیت اسرائیل (رژیم صهیونیستی) را بر کرانهی باختری و نزدیک به 3 میلیون فلسطینی ساکن آن اعلام کند. در حالی که توجه جهانی از 7 اکتبر بر غزه متمرکز شده، اسرائیل آرامآرام کنترل خود را بر سرزمینی تشدید کرده که اکثریت فلسطینیها در آن زندگی میکنند.
اسرائیل در دورهی اول ریاست جمهوری ترامپ احتمال الحاق کرانهی باختری به اسرائیل را مطرح کرده بود؛ ترامپ ممکن است با این طرح همراه بوده باشد، اما داماد او جَرِد کوشنر در آن زمان مشغول مذاکره بر سر توافقنامهی ابراهیم بود و دولت آمریکا هرگز آن طرح را پیگیری نکرد.
مهمترین مسئله ای که امروز مانع از تأیید الحاق کرانهی باختری به اسرائیل از سوی ایالات متحده میشود، احتمال توافق با عربستان سعودی برای به رسمیت شناختن اسرائیل است، محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی، صراحتاً اعلام کرده که بدون راهحلی برای تشکیل دولت فلسطینی توافقی در کار نخواهد بود، و اسرائیل این ایده را قاطعانه رد کرده است. این وضعیت موانع را برای اقدام هماهنگ اسرائیل و آمریکا در الحاقکرانه باختری کاهش میدهد. مایک هاکابی، گزینهی ترامپ برای سفیر آمریکا در اسرائیل، مانند بسا مسیحیان انجیلی معتقد است که کرانهی باختری، متعلق به اسرائیل است.
حتی اگر تهدیدهای ترامپ علیه پاناما، گرینلند و غزه توخالی هم باشند، شرایط کاملاً وحشتناکی را ایجاد میکنند. یکی از دستاوردهای بزرگ جهان پس از سال 1945 پذیرش این هنجار کلی بود که قدرتهای بزرگ نباید از نیروی نظامی برای تصرف سرزمین دیگری استفاده کنند. این هنجار بهشدت از سوی روسیهیِ پوتین در سالهای 2014 و 2022 هنگام الحاق بخشهایی از اوکراین به روسیه نقض شد، و چین در حال بررسی استفاده از زور برای بازپسگیری تایوان است. ترامپ ایدهی قرن نوزدهمی حوزههای نفوذ را از اساس احیا کرده است: اینکه قدرتهای بزرگ باید بتوانند مناطق نزدیک به خود را از نظر جغرافیایی کنترل کنند. ادعای ارضی روسیه نسبت به اوکراین و ادعای ارضی چین نسبت به تایوان قویتر از ادعای ارضی آمریکا نسبت به پاناما یا گرینلند است، و ابراز تمایل ترامپ برای گسترش اراضی، چراغ سبزی به هر دو کشور میدهد تا همین خط را دنبال کنند.
تناقضات بزرگی در سیاست خارجی ترامپ در آینده وجود خواهد داشت. نامزد او برای مدیر اطلاعات ملی، تولسی گابارد، سابقهی مخالفت با اقدامات آمریکا در سوریه و اوکراین را دارد و اکنون لابد از تلاشهای ترامپ برای گسترش قلمرو ایالات متحده حمایت میکند. برخی از جمهوریخواهان مانند سناتور رند پال که از انزواطلبان تمامعیار است، شروع به طرح سؤالاتی دربارهی مسیر سیاست خارجی ترامپ کردهاند. پال میگوید: «من فکر میکردم که ما رأی دادهایم تا اولویت با آمریکا باشد. این چه کاری است که به فکر اشغال کشور های دیگر باشیم که ذخائر کشورمان را به باد میدهد و خون سربازانمان را میریزد.»
چپها، هم در داخل آمریکا و هم در سطح بینالمللی، چندین دهه است که به امپریالیسم آمریکایی حمله میکنند. امپریالیسمِ مورد حملهی آنها سر و شکل خوشخیمی داشت، مانند پیمانهایی امنیتی که ایالات متحده با متحدان خود بر سر آنها مذاکره میکرد، یا نظم اقتصادی لیبرال که آمریکا آن را ترویج میکرد. آنچه امروزه چپها با آن مواجهاند، شکل واقعی امپریالیسم است: آمریکایی که بهدنبال گسترش قلمرو خود است و مایل است برای رسیدن به آن تهدید به استفاده از زور کند. به قرن نوزدهم خوش آمدید.
پایان پیام/