باشگاه خبرنگاران پویا؛ مسعود کشمیری که نماد نفوذ در جمهوری اسلامی ایران است، تصویری مومننما داشت تا جایی که برای نشان دادن عمق تقوای خود همواده دو خودکار همراه خود داشت.
تهران، 8 شهریور – چهلوچهار سال پس از انفجار هولناک دفتر نخستوزیری که به شهادت محمدعلی رجایی، رئیسجمهور و محمدجواد باهنر، نخستوزیر وقت انجامید، نام یک نفر همچنان با این واقعه گره خورده است: مسعود کشمیری؛ مردی که در سکوت و زیر نقاب دیانت و تعهد، تا قلب حساسترین نهادهای امنیتی نظام نفوذ کرده بود.
تصویر کشمیری، تا پیش از آن انفجار مهیب، برای بسیاری تصویری «مؤمننما» بود: چهرهای حقبهجانب، تسبیح بهدست، اهل دعا، استخاره و پیشنمازی.
حتی جزئیاتی نظیر همراه داشتن دو خودکار – یکی برای امور شخصی و دیگری برای مسائل کاری و بیتالمال – نیز برای او نشانهای از تقوا قلمداد میشد. امری که بعدها حسین شریعتمداری، مدیرمسئول روزنامه کیهان، در جمعی دانشجویی با لحنی انتقادی به آن پرداخت و گفت: «اگر من ایشان را از نزدیک میدیدم، شک میکردم. مگر خودکار آن زمان چقدر قیمت داشت که بخواهد با این ترفند اعتماد جلب کند؟»
اما حقیقت، بسیار فراتر از ظاهر بود. کشمیری نه یک کارمند ساده، بلکه عضو نفوذی گروهک منافقین (سازمان مجاهدین خلق) در لایههای حساس امنیتی کشور بود. او که پیش از انقلاب به عضویت این سازمان درآمده بود، پس از پیروزی انقلاب، موفق شد با ظاهری انقلابی و کارنامهای ساختگی، مسیر نفوذ را گامبهگام طی کند.
کشمیری مدتی عضو سپاه پاسداران در بدو تأسیس آن شد، سپس به نمایندگی از کمیته اداره رکن دوم ارتش، به ستاد خنثیسازی کودتای نوژه راه یافت؛ و در ادامه وارد حوزه تحقیقات اطلاعاتی نخستوزیری شد. این مسیر در نهایت به جانشینی خسرو تهرانی در دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی ختم شد؛ جایی که برخی از نامهها را حتی با عنوان «از طرف دبیر» امضا میکرد.
نکته تأملبرانگیز آنجاست که او به حدی مورد اعتماد بود که بدون بازرسی فیزیکی وارد دفتر نخستوزیری میشد؛ میآمد، میرفت و کسی به او ظن نمیبرد. برخی روایتها حتی حاکی از این است که گهگاه در جلسات امنیتی علیه منافقین مواضع تندی اتخاذ میکرد تا بیشتر جلب اعتماد کند. از جمله پیشنهاد بمباران ایستگاه رادیویی منافقین، که بعدها یکی از تاکتیکهای کلاسیک فریب تلقی شد.
در 8 شهریور 1360، مسعود کشمیری با وارد کردن یک کیف بمبگذاریشده به جلسه شورای امنیت، زمینهساز یکی از بزرگترین عملیاتهای تروریستی در تاریخ جمهوری اسلامی شد. پس از انفجار، ابتدا گمان میرفت او نیز در میان شهداست، اما بررسیها بعدی نشان داد که او با جعل هویت و فرار از کشور، همچنان زنده است و به باور بسیاری، از سوی گروهک منافقین حمایت میشود.
ماجرای کشمیری، نمادی از پیچیدگی پدیده نفوذ در دوران پس از انقلاب است؛ نفوذی با پوشش دین، اخلاق، و حتی تقوا. کسانی که با ظاهری فریبنده، اعتماد مسئولان را جلب کردند و ضربههایی کاری به نظام وارد آوردند. امروز، روایت مسعود کشمیری نه تنها یک پرونده امنیتی، بلکه درسی ماندگار در شناخت نفاق، فریب، و لزوم دقت در اعتماد است.