باشگاه خبرنگاران پویا؛ بازنمایی خانواده در سینمای ایران و غرب را نمیتوان بهسادگی مقایسه کرد، چراکه تفاوتهای بنیادین در ساختار و ارزشهای خانوادگی میان این دو وجود دارد. اما آنچه مسلم است، وضعیت نابسامان بازنمایی خانواده در هر دو جریان سینمایی است. در حالی که در هالیوود، برخی فیلمها با دستورالعملها و منشورهای مشخص، خانواده را بهعنوان یک نهاد محترم و ارزشمند به تصویر میکشند، در سینمای ایران کمتر نشانی از این نگاه دیده میشود.
صنعت سینما در نگاه اول پدیدهای جذاب و پر دستاورد به نظر میرسد. این صنعت نهتنها میدان رقابت وسیعی را ایجاد کرده که طیف گستردهای از عوامل حرفهای و غیرحرفهای را تحت پوشش قرار میدهد، بلکه توانسته است مخاطبان را از تمامی اقشار به خود جذب کند. با این حال، این تمام ماجرا نیست. امروزه، آسیبهای ناشی از این صنعت بهگونهای افسارگسیخته در حال گسترش است که تمامی ابعاد فکری، مادی، معنوی، فرهنگی و اجتماعی مخاطبان را تحت تأثیر قرار داده است.
اگر بپذیریم که خانوادهها بخش مهمی از مخاطبان سینما را تشکیل میدهند و در عین حال، خانواده هستهی اصلی هر جامعه است، روشن خواهد شد که هرگونه تأثیرگذاری بر خانواده بهسرعت به جامعه نیز تسری مییابد. بنابراین، مؤلفههایی چون "مدیریت"، "نظارت" و "هدایت"، بهعنوان سه ضلع اصلی پالایش این حوزه، از اهمیت بالایی برخوردارند. غفلت از این اصول، در نهایت به سود گروهی از بهاصطلاح هنرمندان تمام خواهد شد که با شعار رقابت جذاب، فرهنگ، اندیشه و ارزشهای معنوی جامعه را مورد تهدید قرار میدهند.
تکرار ایدهها و قصههایی که عمدتاً حول محور زندگی افراد متمول یا کسانی که در سودای ثروتمند شدن هستند، چهرهی غالب سینمای امروز را ترسیم کرده است. استفاده از ابزارهای کاذب جذابیت، همچون دیالوگها و حرکات نامناسب که بیشترین نمود آن در فیلمهای موسوم به کمدی دیده میشود، نوعی لوسبازی و سطحینگری را رواج داده که ذائقهی تماشاگر را تغییر داده و او را از فیلمی به فیلم دیگر سرگردان میکند.
پایانبندیهای بیمنطق و گاه با رنگ و لعاب روشنفکرانه، که صرفاً به نیت سریسازیهای آینده طراحی میشوند، بدون آنکه کشش لازم را در داستان و شخصیتها ایجاد کنند، از دیگر معضلات جدی سینمای امروز است.
از نظر ساختاری، بسیاری از صحنههای کلیدی و نقاط عطف داستانی به شکلی سطحی و کلیشهای اجرا میشوند، که این خود یکی از ضعفهای عمدهی این آثار به شمار میآید. از نظر مضمونی نیز، بیتوجهی به محتوا و پیامدهای آن، باعث بروز آسیبهای روانی و اجتماعی در میان مخاطبان، بهویژه نوجوانان، جوانان و حتی کودکان شده است.
درونمایهی اغلب فیلمها بر خیانت زناشویی، پنهانکاری، دروغ، عشقهای مثلثی، تجملگرایی، خشونت، تغییر معیارهای ازدواج، ترویج ارزشهای منفی در حل مشکلات خانوادگی و اجتماعی، و نمایش سبک زندگیهای اشرافی متمرکز است. این روند، تصویری نادرست و ناسالم از زندگی واقعی را در ذهن مخاطبان شکل میدهد.
یکی دیگر از بحرانهای جدی سینما، نحوهی بازنمایی خانواده است. در بسیاری از آثار، والدین جایگاه مشخصی ندارند یا حتی مورد بیاحترامی قرار میگیرند. فرزندانی که هر نوع رابطهای را تجربه میکنند، والدینی که به خیانت مبادرت میورزند، و شخصیتهایی که مصرف الکل، سیگار و مواد مخدر را بهراحتی به نمایش میگذارند، در کنار پرخاشگریهای فیزیکی و عاطفی، از جمله آسیبهای جبرانناپذیری هستند که وجدان هر ایرانی دغدغهمند را به درد میآورد.
در چنین شرایطی، ضروری است که هنرمندان متعهد، گفتمانی نوین و اثرگذار را در برابر جریان غالب سینما ارائه دهند. خانوادههای سالم و ارزشی در جامعهی ما کم نیستند، اما متأسفانه سینمای امروز تصویری از آنان ارائه نمیدهد. البته باید پذیرفت که اگر فیلمساز صرفاً در پی انتقال پیام باشد و تمام انرژی خود را صرف الگوسازی کند، بدون آنکه به قصهپردازی و روایت داستانی مناسب توجه داشته باشد، فیلمی فاقد کشش داستانی خلق خواهد شد که مخاطب از آن تأثیری نخواهد پذیرفت، بلکه حتی ممکن است در برابر آن جبهه بگیرد.
سینما بازتاب جامعه است و جامعه نیز بازتاب سینما. این رابطهی دوسویه، تأثیر عمیقی بر یکدیگر دارد. با این حال، آنچه امروز در سینمای ایران مشاهده میشود، تخیلات هنرمندانه نیست، بلکه تصورات غیرهنرمندانهای است که بیشتر از آنکه دغدغهی فرهنگی داشته باشد، در جهت سودجویی و تخریب گام برمیدارد.
بازنمایی خانواده در سینمای ایران و غرب را نمیتوان بهسادگی مقایسه کرد، چراکه تفاوتهای بنیادین در ساختار و ارزشهای خانوادگی میان این دو وجود دارد. اما آنچه مسلم است، وضعیت نابسامان بازنمایی خانواده در هر دو جریان سینمایی است. در حالی که در هالیوود، برخی فیلمها با دستورالعملها و منشورهای مشخص، خانواده را بهعنوان یک نهاد محترم و ارزشمند به تصویر میکشند، در سینمای ایران کمتر نشانی از این نگاه دیده میشود.
سینما، بهعنوان مهمترین هنر/صنعت و رسانهی تأثیرگذار، سالهاست که از رسالت حقیقی خود فاصله گرفته و نهتنها مشکلات واقعی خانوادهها را به تصویر نمیکشد، بلکه موضوعاتی را بهعنوان مسئله مطرح میکند که در حقیقت دغدغهی جامعه نیست. سینمای امروز، بهجای مسئلهمحوری، در دام کلیشههای بیمحتوا گرفتار شده و این سردرگمی، مخاطبان را نیز دچار سرگشتگی کرده است.
در شرایط کنونی، هیچ تصویر واقعی و ملموسی از خانواده در سینمای ایران ارائه نمیشود. مخاطبان، خود و دغدغههایشان را در فیلمها نمیبینند و این غیاب، علاوه بر ایجاد نوعی حس سرگشتگی، موجب دلزدگی آنان میشود. شاید پرداختن به موضوعاتی چون طلاق، خیانت و خشونت خانگی در کوتاهمدت جذابیت ایجاد کند، اما در بلندمدت، روح انسانی را آزرده و مخاطب را دچار یأس و سرخوردگی خواهد کرد.
به باور نگارنده، جامعهی ایرانی هنوز بهطور کامل در مدرنیسم غرق نشده و روح سنت در خانواده و اجتماع حضور پررنگی دارد، هرچند که زندگی مدرن، ظاهری پرزرقوبرق به خود گرفته است. از اینرو، سینما میتواند از این ظرفیت بهره ببرد و تعادلی میان سنت و مدرنیته برقرار سازد.
متأسفانه، در سینمای امروز ایران، کمتر فیلمی را میتوان یافت که مناسب خانوادهها، کودکان، نوجوانان و جوانان باشد. اولین گام برای اصلاح این وضعیت، جلوگیری از تولید فیلمهایی است که ارزشهای خانواده را تضعیف میکنند. در شرایطی که اغلب آثار سینمایی مناسب تماشا نیستند، ایجاد درجهبندیهای کیفی و محتوایی، بهتنهایی راهگشا نخواهد بود. قطعاً تدوین دستورالعملهای مشخص برای درجهبندی سنی فیلمها ضروری است، اما به شرط آنکه هم نهادهای فرهنگی و هم خود خانوادهها نسبت به اجرای آن متعهد باشند. در غیر این صورت، این تلاشها نیز بینتیجه خواهد ماند.
برای بهبود وضعیت سینمای ایران، دعا کنیم!
توحید کنعانی؛ کارشناس سینما