باشگاه خبرنگاران پویا: فیلم «رکسانا» آخرین ساخته پرویز شهبازی بعد از گذشت سالها بالاخره برای اصحاب رسانه و منتقدان در بخش خارج از مسابقه چهلوسومین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد. در این یادداشت به نقد و بررسی این اثر سینمایی میپردازیم.
علی امیرسیافی: پرویز شهبازی در «رکسانا» سعی دارد تا بهوسیله یک قالب برهنه و به دور از زوائد، آینه تمام نمای نسل جوان امروزی باشد.
مقولهای که در آثار گذشته او نیز نمود بالایی داشت. اما شهبازی در این فیلم با قدرت انبوهی، ساختار و شاکله بیسرانجام نسل جوان را نسبت به آثار قبلیاش، به تصویر درآورده است. گویی او قوانین و ملزومات قاعدهمند را کنار گذاشته تا یک هیبت بیغش و خالص را از بلاتکلیفی و پادرهوایی نسل امروز خلق کند.
سرگردانی این نسل با کمک گرفتن از چهارچوبهای مینیمال و همچنین ناتورال (الگوی همیشگی سینمای شهبازی) به تصویر کشیده میشود. منظور همان بازنمایی بیطرفانه از واقعیت موجود است که در رکسانا به صورت واضحی مخاطب را درگیر خود میکند.
اما درست از همین نقطه است که شهبازی از قرارگیری در چهارچوبهای خلق درام دوری کرده و خود را در قید و بند قواعد دیکته شده درامنویسی قرار نمیدهد. چراکه قرار است این دوری از ملزومات، بلاتکلیفی شخصیتها را بسازد. بنابراین روی آوردن به موارد منطقی برای خلق اهداف، نیازها و اعمال شخصیتها، توان بیان بیبرنامگی آنها در زندگیشان را ندارد.

اما چرا مخاطب با فیلم ارتباط برقرار میکند؟
به دو دلیل این همراهی از سوی بیننده حاصل میگردد.
اول آنکه؛ شهبازی همان چیزی را گفته است که در جامعه وجود دارد. بنابراین بهسرعت احساس مخاطب را درگیر خود میکند. دیالوگهای عامیانه، نوع بیان آنها، بازیهای ساده و غیرپیچیده و افعال عوامانه شخصیتها در وهله نخست، تماشاگر را با خود همراه میکنند.
دوم آنکه؛ طنز نهفته در اجزای داستان که از همان بیبرنامگی کاراکتر اصلی فیلم برخاسته است، فضای مطبوع و خوشایندی را برای بیننده ترسیم میکند.
فیلم تماماً از زاویه دید فِرِد (یسنا میرطهماسب) بازگو میشود. او نماد جوان سردرگم، بلاتکلیف و بیاعتنای امروزیست. کسی که خونسردی آزاردهندهای را در خود داشته و نسبت به همهچیز، بدون برنامۀ از قبل تعیین شده و بدون نگاه به آینده و عواقبش عمل میکند. نسبت به خانواده (مادر مریضش)، نسبت به گردن گرفتن مشروبات الکلی، نسبت به رفاقتش و خیلی چیزهای دیگر...
اما کاراکتر رکسانا (مهسا اکبرآبادی) در قاعده این بیاعتنایی قرار نمیگیرد. او که به نوعی مستقل از خانواده خود در حال امرار معاش و گذران زندگیست، به این دلیل وارد داستان میشود که نشان دهد روابط جاری میان این نسل، به همین شدت بیبرنامه و بیقاعده است. از آن طرف، فِرِد برای رکسانا هرکاری میکند. اما هیچ برنامهای برای آیندهاش ندارد. حتی برای پول هم این کارها را انجام نداده و بارها اعلام میکند که «فقط برای خودت فلان کار را انجام دادم.»
شروع رابطه این دو نیز به همین شدت ساده و بدون سختگیریست. درست مشابه عکسهای ناشیانه و درهمی که فِرِد از عروسی گرفته، قواعد موجود در رابطه این دو نیز واضح و مشخص نیست.

به همین منظور است که در سکانس پایانی، فِرِد در خیالاتش مدام رکسانا را لب ساحل فرض کرده و میبیند. چراکه فیلمساز قصد به تصویر کشیدن سرابی را دارد که فِرِد خودخواسته درونش قرار گرفته. در واقع ضربه محکم فیلم در همان سکانس و نماهای پایانی زده میشود.
اما همانطور که بیان شد، دوری از الگوهای رایج در مقوله درام، روایتهای غیرمنطقی را در فیلم به وجود آورده و علاوهبر این موضوع، باعث شکلگیری یک شاکله نحیف برای خط اصلی داستان گردیده است. پیرو این موضوع، در چینش اجزای فیلمنامه نیز نوعی از سهلانگاری دیده میشود.
برای نمونه، ماجرای دزدیده شدن هارد و سپس رها کردن این داستان تا انتهای روایت، پیدا شدن آنی آن توسط یک آگهی در دنیای وسیع مجازی و گرفتن هارد از دزدانی که حتی کوچکترین شباهتی به ویژگیهای یک دزد را ندارند، منطقی به نظر نمیآید. همچنین ماجرای فرار خندهدار فِرِد از دست سرباز نیز در همین قاعده قرار میگیرد. گُم شدن کاراکتر مادر و خواهر فِرِد از ابتدای داستان به بعد نیز، به همین منوال قابل بیان است.
همچنین ورود کاراکتر شهرام عبدلی به داستان آنهم در انتهای پرده دوم (بدون مقدمه و زمینهچینی) در اسلوب دراماتیک قرار نخواهد گرفت.
به همین دلیل، نظرات صفر و صدی بسیاری راجعبه آخرین ساخته پرویز شهبازی مطرح میگردد و مهمترین مسئله برای به وجود آمدن این دیدگاههای دوگانه، همان موضوع فرار از قوانین موجود در مقوله درام برای به تصویر کشیدن تنِ عریان واقعیت است.
پایان پیام/