باشگاه خبرنگاران پویا: دونالد ترامپ در راستای موفقیت سیاست فشار حداکثری به دنبال فشار بر کشورهای دوست ایران است تا با تلاش برای منزوی کردن ایران، اهداف خود را عملیاتی کند؛ اقداماتی که مقدمه فشارهای عملی خواهد بود.
انتشار مواضع بحث برانگیز فواد حسین، وزیر خارجه عراق پیرامون محور مقاومت و ایران و چند روز بعد از آن سخنان وزیر نفت این کشور درمورد نفتکشهای توقیفی ایرانی پرسش های بسیاری را در ذهن بسیاری از مردم ایجاد کرد که چگونه این مواضع از سوی یک کشور دوست بیان شده است؟
اگرچه که پیش از این نیز شاهد چنین مواضعی از مسئولان عراقی، به ویژه وزیر خارجه این کشور بودیم اما فارغ از گرایشات سیاسی شخصیت ها، بستر و شرایط طرح چنین صحبت هایی بیشتر مورد توجه است زیرا با نگاه به این عامل متوجه میشویم که چنین اظهاراتی تنها مختص به عراق نبوده و در بعد کلانتر مجموعهای از کشورها را بر میگیرد.
در روزهای پایانی زمستان نیز اخبار شوک کننده در مورد توقف پروازهای تهران-بیروت منتشر شد و مذاکرات روسیه و آمریکا بر سر اوکراین نیز شائبه هایی پیرامون چرخش روسیه به سمت آمریکا و تاثیر آن بر ایران را مطرح کرد.
از سوی دیگر نیز چین که مهمترین شریک تجاری-راهبردی ایران محسوب میشود در هفتههای اخیر آماج تهدیدات لفظی آمریکا قرار گرفته و دولت ترامپ با تحریم پالایشگاه های کوچک این کشور به بهانه بارگیری نفتکشهای ممنوعه ایرانی، اقدامات عملیاتی خود در این حوزه را آغاز کرده است.
این اقدامات در شرایطی معنادار است که ترامپ نامه ای به تهران ارسال کرده که منابع مختلف روایتهای متفاوتی از محتوای آن افشا کرده اند اما مضمون مشترک تمام صحبت ها در یک جمله است:مذاکره یا افزایش فشار.
قطع شریانهای نفتی در دستورکار
بدون شک ترامپ به دنبال قطع کردن راه های مخفیانه ایران برای فروش نفت به چین و دور زدن تحریم است؛ این اقدام با چاشنی عملیات رسانهای سنگین در جهت ارعاب بازار و افکار عمومی ایران به عنوان پازل دیگر فشار حداکثری انجام میپذیرد.
مثلا گزارشهای متنوعی که در دو ماه اخیر از وبگاههای مختلف آمریکایی در مورد رقم صادرات نفت ایران منتشر شده سردرگمکننده بوده و می توان آن را در راستای خط خبری مشخصی دانست زیرا ترامپ در جدالهای انتخاباتی خود بارها تاکید کرده بود که فروش نفت ایران به چین با چشمپوشی بایدن رخ داد و در دوره او تکرار نخواهد شد.
این عدد توسط بلومبرگ در 19 فوریه 1.74 میلیون بشکه اعلام شده و سپس رویترز در دو تاریخ 28 فوریه و 21 مارس دو عدد 0.77 و 1.43 میلیون بشکه را اعلام کرده است که هر سه رقم با استناد به موسسه کپلر بوده است.
در حوزه عملی نیز ایالات متحده در روز های پایانی زمستان با انتشار بیانیه از اعمال تحریمهای مرتبط با ایران خبر داد که نام یک فرد چینی، یک پالایشگاه نفت در منطقه شاندونگ در شرق چین و یک پایانه نفتی در منطقه گوانگدونگ در جنوب چین به بهانه واردات نفت ایران در آن به چشم میخورد.
این اقدام با محکومیت وزارت خارجه چین همراه بود و سخنگوی وزارت خارجه چین در سخنانی از آمریکا خواست که دست از مداخله در همکاری تجاری ایران و چین بردارد.
اقدامات آینده ترامپ در قبال مناسبات ایران و چین پیچیده و چندبعدی خواهد بود و در کنار افزایش تحریمها احتمال مذاکره با سایر تولید کنندگان بزرگ نفت (مانند عربستان، ونزوئلا و عراق) برای جایگزینی ایران نیز وجود دارد.
با این حال برنامههای مهار ترامپ در قبال چین تنها محدود به تعامل با ایران نخواهد بود و با توجه به تمرکز سیاست خارجی ترامپ بر شرق آسیا، همگرایی میان ایران و چین دربرابر فشارها ضروری است.

خاورمیانه بحرانیتر
با وجود وعده ترامپ برای صلح، اقدامات وی در خاورمیانه عملا به بیثباتی، تنش و حتی درگیری ها دامن زده که تضعیف روابط کشورهای منطقه با ایران در محوریت این برنامهها قرار دارد.
با توجه به سقوط اسد و تضعیف منافع جمهوری اسلامی در سوریه، بخشی از این طرح توسط کشورهای رقیب در منطقه اجرا شده که منجر به ایجاد تشنجهایی در روابط ایران با ترکیه و قطر به عنوان حامیان نظام جدید سوریه شده است.
پس از قدرت گرفتن تحریرالشام در سوریه و سقوط اسد، بلافاصله یک هیئت از وزارت خارجه آمریکا به دمشق رفت و در دیدار با محمد الجولانی (احمد الشرع) حاکم فعلی سوریه، پیشنهاداتی را جهت رفع رفع تحریمهای سوریه مطرح کرد که محور اصلی آن جلوگیری از حضور ایران در سوریه بود.
حاکمان فعلی سوریه نیز فعلا در هماهنگی با واشنگتن از ابزارهای رسانهای خود نهایت بهره را در اعلام مواضع ضدایرانی خود بردهاند؛ این درحالی است که با وجود اشغالی دو استان سوریه توسط رژیم صهیونیستی هیچ واکنش قاطعی به این اقدامات صورت نگرفته و آمریکا نیز هیچ مخالفتی با توسعهطلبی اسرائیل ابراز نکرده است.
فشار اصلی ترامپ بر دو دولت عراق و لبنان است که نقش مهمی در محور مقاومت دارند و با توجه به تحلیل تیم سیاست خارجی ترامپ مبنی بر تضعیف محور مقاومت، این روند به صورت افراطیتری پیگیری میشود.
با فشارهای آمریکا برای انتخاب دولتی همسو با ایالات متحده در لبنان راه را برای انتخاب جوزف عون و نخست وزیری نواف سلام باز کرد؛ دولتی که از ابتدای تشکیل به مجری سیاست های آمریکا در لبنان بدل شد.
پس از سفر مورگان اورتگاس، معاون نماینده ویژه دولت آمریکا در امور خاورمیانه که همراه با تهدیدات نماینده کاخ سفید مبنی بر خلع سلاح حزبالله بود تلاشها برای عدم حضور حزبالله و جنبش امل در کابینه افزایش یافت که در نهایت با شکست مواجه شد.
اما اقدامات به اینجا ختم نشد و پس از بازرسی جنجالی هواپیمای دیپلماتیک جمهوری اسلامی در فرودگاه بیروت، در روزهای منتهی به تشییع شهید نصرالله دبیرکل فقید حزبالله، پرواز های تهران به مقصد بیروت به بهانه تهدیدات اسرائیل متوقف شد.
این اقدام که با خشم حامیان مقاومت همراه بود، اوج همراهی دولت نوپا را در شرایطی نشان داد که با وجود خویشتنداری حزبالله در برابر تجاوزات اسرائیل به جنوب لبنان و نقض پیاپی آتشبس، کوچکترین اقدامی از سوی دولت این کشور برای برخورد با آن صورت نگرفت.
فشار های کاخ سفید به صورت هدفمند جهت طرح و بررسی موضوع خلع سلاح حزبالله در دولت لبنان مطرح است و حتی مداخلات در انتصاباتی همچون ریاست بانک مرکزی لبنان با هدف تضعیف هرگونه دسترسی مالی مقاومت و شناسایی آن انجام میپذیرد.

زخم کهنه عراق
رویارویی ترامپ با عراق و تهدیدات منافع ایران در این کشور یادآور سالهای 2019-2020 و تحولات تلخ و پرتنش آن سالهاست؛ دورهای که با سقوط دولت عادل عبدالمهدی بعد از اعتراضات موسوم به تشرین به اوج خود رسید و با ترور سردار سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران و ابومهدی المهندس، معاون حشدالشعبی عراق و حمله موشکی ایران به عین الاسد به پایان رسید.
ترامپ در بازگشت به قدرت فشارها را بر عراق برای کاهش همکاری ها با ایران افزایش داد که اولین هدف آن حشدالشعبی به عنوان یکی از موثرترین گروه های محور مقاومت بود.
به دنبال ترور شهید سلیمانی، گروه های عراقی صدها عملیات ضدآمریکایی در این کشور اجرا کردند که باعث آسیب به منافع آمریکا در عراق بود و جناح های سیاسی نزدیک به این گروهها، مهمترین حامی اخراج نیروهای نظامی آمریکا از عراق بودند.
در سالهای پایانی دولت بایدن و همراه با عملیات طوفان الاقصی و مشارکت گروههای عراقی برای حمایت از غزه، شرایط برای تقابل بیشتر آمریکا با گروههای عراقی فراهم شد و با ترور برخی فرماندهان (همچون ابوتقوی السعیدی) و حمله به مراکز حشدالشعبی توسط آمریکا، حملات مقاومت با میانجیگری دولت عراق متوقف شد.
در این شرایط با استفاده از شرایط منطقه، آمریکاییها پروژه انحلال حشدالشعبی را مطرح کردند و با وجود عدم موفقیت فعلی، همچنان پیگیری این موضوع در دستورکار آمریکایی قرار خواهد داشت زیرا زمان ثابت کرده که حشدالشعبی بزرگترین مانع در مسیر افزایش نفوذ آمریکا در عراق بوده است.
مهمترین اقدام ترامپ بر علیه منافع ایران در عراق تاکنون، لغو معافیت واردات برق و گاز عراق از ایران است که بغداد را با انتخابهای دشواری برای تابستان پیشرو مواجه کرده است.
عراق در معرض خطر توقف واردات برق از ایران (حدود 1.2 گیگاوات) و همچنین واردات گاز قرار داشت که امکان تولید 8.8 گیگاوات اضافی در نیروگاههای عراق را فراهم میکرد.
در حالی که دولت اول ترامپ با اکراه معافیتهایی از تحریمها صادر کرد، حتی در جریان کارزار فشار حداکثری، این مقدار 10 گیگاواتی حدود 40 درصد از حداکثر توان تولیدی عراق را تشکیل میداد.
پیش از این اقدام بارها در گزارشها و پیشنهادات اندیشکده های تندرو نزدیک به جریان حاکم کاخ سفید همچون واشنگتن انستیتو و بنیاد دفاع از دموکراسی، به لغو معافیتها به عنوان یکی از گامهای اولیه قطع وابستگی عراق به ایران اشاره شده بود؛ این مراکز در ادامه بر لزوم استفاده هوشمندانه از رژیم تحریمها برای اجبار دولت عراق و فراهم کردن گزینههای جایگزین واردات (مانند عربستان سعودی) تاکید کردند.
با توجه به این اقدامات باید منتظر افزایش فشارها بر عراق ماند؛ اگرچه که کیفیت و مقاصد تامین برق و گاز جایگزین حداقل در کوتاه مدت در هالهای از ابهام قرار دارد.

نقشه بازی آینده
ترامپ همانطور که اعلام کرده از مشارکت ایالات متحده و منابع آن در درگیری و جنگ جدید اجتناب میکند اما وقتی ذهنیت حاکم بر او و تیمش توانایی ضربه حداکثری همراه با فشار حداکثری در شرایط ضعف حریف باشد، امکان تکرار اقداماتی همچون ترور شهید سلیمانی و فراتر از آن در سطح منطقه برایش فراهم است.
فشارهای ترامپ بر عراق و لبنان در شرایطی است که آمریکایی ها خود را در شرایطی میبینند که با توجه به ضربههای وارده به محور مقاومت و ایران، امکان پی ریزی نظم جدید منطقهای را دارند و برای تحقق آن، کوچکترین مماشاتی نمیکنند.
بخشی از این طرح با مشارکت اسرائیل جلو می رود که نمود عینی آن اشغال مناطق جنوب سوریه و حمایت از اقلیت دروزی است؛ اما پیشبرد طرحها در غزه و لبنان پشتیبانی آمریکا را میطلبد.
چه روایت منتشر شده از نامه ترامپ در مورد توقف فعالیتهای منطقهای به ایران را بپذیریم و چه آن را تنها در حیطه هستهای ارزیابی کنیم، ترامپ تا زمانی که فشار و امتیازگیری را معتبر ببیند از آن دست نخواهد کشید.
اگر چنین ارزیابی در ترامپ تقویت شود، با توجه به تیم تندروی وی احتمال اقدامات عملی و افراطیتر در این حوزه وجود دارد.
لذا با توجه به صحبتهای رهبر انقلاب و ضرورت مقابله به مثل، این پیام باید به ترامپ و تیمش منتقل شود که تهدیدات ایران قابلیت عملیاتی شدن خواهد داشت و هزینه ها برای آمریکا افزایش خواهد یافت.
از سوی دیگر خنثیسازی برنامه انزوا ایران نیازمند دیپلماسی فعال و خلاقیت در تعامل با کشورهای مختلف است تا در صورت آسیب دیدن کانالهای اصلی، جایگزینی به سرعت انجام پذیرد.
پایان پیام/