باشگاه خبرنگاران پویا؛ دونالد ترامپ با طرح شعار «نابودی دولت پنهان» تلاش دارد خود را چهرهای شورشی علیه ساختارهای قدرت پنهان در آمریکا نشان دهد؛ اما بررسی سوابق او نشان میدهد نهتنها در مهار این شبکه موفق نبوده، بلکه خود به ابزاری در خدمت لابی صهیونیستی، یعنی قلب تپنده دولت پنهان، تبدیل شده است.
«یا دولت پنهان آمریکا را نابود میکنیم، یا ما نابود میشویم»؛ این جمله بخشی از سخنان جنجالی دونالد ترامپ در جریان کارزار انتخاباتیاش در مارس 2023 بود؛ جملهای که ادعای او درباره وجود ساختاری پنهان و ناپیدا در حاکمیت آمریکا را بازتاب میدهد. این نخستین بار نیست که ترامپ واژه «دولت پنهان» را بهکار میبرد.
او طی سالهای گذشته بارها از نفوذ این ساختار در نهادهای اطلاعاتی، امنیتی و اداری ایالات متحده سخن گفته و آن را عامل افشای اطلاعات محرمانه و تضعیف موقعیت خود خوانده است. مفهوم دولت پنهان (Deep State) گرچه پیشینهای دیرینه در ادبیات سیاسی آمریکا دارد، اما در دوره ترامپ ابعادی تبلیغاتیتر پیدا کرد.
حامیان او بر این باورند که مجموعهای از نخبگان سیاسی، مقامات امنیتی، رسانهها و بنگاههای اقتصادی، برای ناکامکردن سیاستهای دولت ترامپ، در پوشش ساختار رسمی آمریکا فعالیت میکنند. در مقابل، منتقدان معتقدند ترامپ با برجستهکردن این مفهوم، میکوشد ناکامیهای خود در عرصه حکمرانی را توجیه کند و مخالفان را به خیانت متهم سازد.
با وجود این تقابل سیاسی، بخشی از افکار عمومی ایالات متحده نیز نسبت به وجود چنین ساختاری بدبین هستند. نظرسنجیها نشان میدهد بسیاری از آمریکاییها معتقدند تصمیمگیریهای واقعی نه در کاخ سفید یا کنگره، بلکه در محافل غیررسمی و لابیهای بانفوذ انجام میشود.
در میان این لابیها، لابی صهیونیستی بیش از هر مجموعه دیگری بهعنوان قلب تپنده دولت پنهان شناخته میشود؛ ساختاری که هم در داخل آمریکا و هم در سطح بینالمللی، نفوذی گسترده دارد. ترامپ با درک این نگرش عمومی، شعار «نابودی دولت پنهان» را به محور تبلیغات انتخاباتی خود تبدیل کرده است.
تمرکز قدرت یا اصلاح ساختار؟
ترامپ مدعی است برای تحقق این هدف، به اخراج گسترده کارکنان فدرال و کاستن از حجم دولت مرکزی نیاز است. او گفته است با پاکسازی ساختار اداری و انتصاب نیروهای وفادار، قصد دارد نفوذ دولت پنهان را از درون مهار کند. این طرح، گرچه در ظاهر هدفی اصلاحی دارد، اما در عمل میتواند به تمرکز قدرت، حذف منتقدان و سیاسیسازی ساختار اداری منجر شود.
دو پرسش مهم در این زمینه مطرح است: آیا ساختار دولت پنهان آنگونه که ترامپ ادعا میکند، مسئول ناکامیهای اوست؟ آیا میتوان صرفاً با اخراج کارکنان و انتصاب نیروهای همسو، چنین ساختاری را از میان برداشت؟
بررسی تاریخی نشان میدهد آنچه ترامپ «دولت پنهان» مینامد، محصول دههها نهادسازی در ایالات متحده بهویژه پس از جنگ جهانی دوم است. تصویب قانون امنیت ملی در سال 1947 و تأسیس نهادهایی مانند سازمان سیا، شورای امنیت ملی و وزارت دفاع، روندی را آغاز کرد که در آن تصمیمات کلان امنیتی و اطلاعاتی، بهدور از نظارت عمومی اتخاذ میشد.
از عملیاتهای مخفیانه در جهان تا نظارت داخلی بر شهروندان، همه در چارچوب همین ساختار پنهان صورت گرفته است.ماجرای واترگیت، کودتای 28 مرداد علیه دولت مصدق، حمایت از رژیمهای سرکوبگر در آمریکای لاتین و پروژههای شنود داخلی، تنها بخشی از شواهد تاریخی این ساختارند.
اما در میان تمام بازیگران این ساختار، لابی صهیونیستی نقشی محوری و راهبردی ایفا کرده است. این لابی، با نفوذ در نهادهای کلیدی و بهرهگیری از قدرت رسانهای، مالی و سیاسی، جهتگیریهای ایالات متحده را به نفع منافع رژیم صهیونیستی تغییر داده و عملاً در رأس هرم قدرت غیررسمی آمریکا قرار دارد.
با این حال، ترامپ در دوران ریاست جمهوری خود نهتنها موفق به تضعیف این ساختار نشد، بلکه خود در مسیر تداوم سلطهگری آمریکا گام برداشت. ترور سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، اعمال تحریمهای گسترده علیه ملت ایران، خروج یکجانبه از برجام و تشدید سیاست فشار حداکثری از جمله اقدامات ضدایرانی ترامپ بود که همسو با اهداف لابی صهیونیستی و دولت پنهان ارزیابی میشود.
او در سال 2017 با صدور دستور اجرایی 13781، مدعی شد قصد بازسازی دولت فدرال و حذف نفوذیها را دارد. این اقدام پیشتر توسط روسایجمهوری همچون ریگان و کلینتون نیز با اهدافی مشابه دنبال شده بود، اما هیچکدام در مهار واقعی ساختار قدرت پنهان موفق نبودند.
در پاسخ به پرسش دوم باید گفت حذف این ساختار صرفاً با جابهجایی نیروها ممکن نیست. دولت پنهان فراتر از مرزهای ملی آمریکا عمل میکند و با بهرهگیری از شبکهای پیچیده شامل لابیهای صهیونیستی، بنگاههای رسانهای، شرکتهای فراملی و مراکز مالی، بر سیاستهای ایالات متحده و دیگر کشورها تأثیر میگذارد.
ترامپ، ابزار یا اصلاحگر؟
نمونهای از مداخلات این ساختار، کارشکنی در مذاکرات ایران و آمریکا در دوران ریاست جمهوری ترامپ بود. منابع نزدیک به دولت ترامپ مدعیاند دولت پنهان با حذف برخی مذاکرهکنندگان، اعمال فشار رسانهای و تحریک تیم کاخ سفید، مانع از پیشرفت مذاکرات شد.
اما حتی اگر این ادعا صحیح باشد، ترامپ به جای ایستادگی در برابر این نفوذ، در نهایت با ترور فرماندهان مقاومت و تشدید خصومتها، به خواستههای همان ساختار تن داد.
ساختار موسوم به دولت پنهان، واقعیتی تثبیتشده در نظام قدرت ایالات متحده است؛ اما ترامپ نه تنها موفق به مهار آن نشد، بلکه خود به ابزاری در جهت منافع همان ساختار تبدیل شد. او اگرچه از دولت پنهان سخن میگوید، اما در عمل، با اقدامات ضدایرانی، ضد ملتهاو دولتها و ضدحقوقبشری، در مسیر تثبیت سلطهگری آمریکا حرکت کرد.
تجربه ترامپ بار دیگر ثابت کرد که رؤسایجمهور آمریکا از اختیار مطلق برخوردار نیستند و قدرت واقعی در دست شبکههایی قرار دارد که بیاعتنا به اراده مردم عمل میکنند؛ شبکهای که در مرکز آن، لابی صهیونیستی بهعنوان دشمن ملتهای مستقل و نظامهای آزادیخواه قرار گرفته است.
انتهای پیام/