باشگاه خبرنگاران پویا؛ موقعیت ژئوپلیتیکی حساس آذربایجان در همسایگی شمالی ایران، فرصتهای شنود، عملیات اطلاعاتی و حضور امنیتی برای اسرائیل فراهم کرده است؛ سادهانگاری مسئله "پیوند عمیق اسرائیل با جمهوری آذربایجان" از سوی جمهوری اسلامی ایران، خطایی راهبردی محسوب میشود.
انقلاب اسلامی ایران نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران و تحولات سیاست خارجی آن بوده است؛ یکی از چشمگیرترین نتایج این دگرگونی، موضع خصمانه ایران نسبت به اسرائیل بود که کاملاً در تضاد با روابط حسنه و همکاریهای پنهانی دوره پهلوی قرار داشت.
جمهوری اسلامی ایران، اسرائیل را نه تنها بهعنوان یک دشمن سیاسی بلکه تهدیدی وجودی برای جهان اسلام تلقی کرد و بهطور آشکار خواستار نابودی آن شد؛ این دگرگونی، ریشه در بازتعریف هویتی جمهوری اسلامی از خود و دشمن داشت که در نظریه سازهانگاری جایگاه محوری دارد.
چارچوب نظری:
سازهانگاری و مفهوم هویت نظریه سازهانگاری، برخلاف نظریات مادیگرا، بر این فرض استوار است که ساختارهای بینالمللی تنها از طریق قدرت و منافع مادی شکل نمیگیرند بلکه از طریق هویتها، معناها و هنجارها تولید و بازتولید میشوند.
بهبیان الکساندر وِنت، «ساختار آنارشیک بینالملل بهخودیخود تهدیدی ایجاد نمیکند بلکه این هویت بازیگران است که تهدید یا دوستی را تعریف میکند». در این چارچوب، رابطه ایران و اسرائیل نهتنها رقابتی سیاسی یا نظامی، بلکه برخوردی هویتی ــ ایدئولوژیک بهشمار میرود.
جمهوری اسلامی، با بازتعریف خود بهعنوان پرچمدار مقاومت اسلامی در برابر استعمار و ظلم جهانی، اسرائیل را نماد تمامعیار «دشمن» معرفی کرد. در مقابل، اسرائیل نیز ایران را تهدیدی ایدئولوژیک برای موجودیت خویش میبیند. این دوگانه هویتی، به تقابلی پایدار و چندلایه در سیاست منطقهای تبدیل شده است.
جمهوری آذربایجان؛ بازیگر جدید در میدان تقابل هویتی
در سه دهه اخیر، این تقابل ایدئولوژیک میان ایران و اسرائیل از سطح روابط دوجانبه فراتر رفته و بازیگران ثالث را نیز درگیر کرده است. جمهوری آذربایجان یکی از این بازیگران است.
این کشور، بهدلیل موقعیت ژئوپلیتیکی در مرزهای شمالی ایران، ساختار سکولار، روابط راهبردی با غرب و به ویژه با اسرائیل و ترکیب قومی آذری، به نقطه تمرکز جدیدی در راهبرد منطقهای اسرائیل تبدیل شده است.
از سوی دیگر، ایران با تکیه بر اشتراکات فرهنگی، مذهبی و تاریخی با آذربایجان تلاش داشته روابطی بر مبنای همگرایی ایجاد کند اما شکافهای ناشی از بحران قرهباغ، سیاستهای قومگرایانه دولت باکو و نزدیکی آن به اسرائیل، مانع تحقق این همگرایی شده است.
نزدیکی اسرائیل و جمهوری آذربایجان از دهه 1990 آغاز شده و در دهههای اخیر عمق راهبردی یافته است. عوامل متعددی در این نزدیکی نقش دارند:
1. موقعیت ژئوپلیتیکی حساس آذربایجان در همسایگی شمالی ایران، فرصتهای شنود، عملیات اطلاعاتی و حضور امنیتی برای اسرائیل فراهم میکند.
2. وابستگی نظامی و تسلیحاتی آذربایجان به اسرائیل که شامل خرید تسلیحات، پهپاد، سامانههای راداری و آموزش نظامی میشود.
3. گرایشهای سکولار دولت باکو که امکان برقراری روابط نزدیکتر با دولت یهودی اسرائیل را فراهم کرده است.
4. سیاست مهار ایران از طریق اتحاد با کشورهای حاشیهای یکی از اهداف اصلی تلآویو به شمار میرود.
در این چارچوب، اسرائیل تلاش کرده از شکافهای میان ایران و آذربایجان بهره برده و نفوذ خود را در مرزهای شمالی ایران گسترش دهد.
ایران، آذربایجان و اسرائیل در ساختار سهضلعی هویتی
با وجود مؤلفههای هویتی و فرهنگی مشترک میان ایران و آذربایجان مانند زبان، مذهب و تاریخ، عوامل متعددی باعث شدهاند که این اشتراکات نتوانند مانع سردی روابط دو کشور شوند.
این در حالیست که اسرائیل با بهرهبرداری از این گسلها، روابط خود با باکو را تقویت کرده است. در واقع، تقابل هویتی و معنایی ایران و اسرائیل، همانگونه که سیاست خارجی آنها را تعریف کرده، بر رفتار بازیگران دیگر مانند آذربایجان نیز اثرگذار بوده و روابط آنها را بازتعریف کرده است. بنابراین، نزدیکی اسرائیل و جمهوری آذربایجان نه فقط در چارچوب منافع مادی بلکه بر بستر یک تضاد هویتی عمیق میان تهران و تلآویو شکل گرفته است.
انتهای پیام/