باشگاه خبرنگاران پویا؛ با افزایش تنشها در نوار غزه موجی از مواضع و تهدیدهای رسمی کشورهای اروپایی علیه رژیم صهیونیستی توجه جهان را به خود جلب کرده است. آیا این کشورها واقعاً به دنبال به رسمیت شناختن فلسطین هستند یا صرفاً میخواهند افکار عمومی را ساکت کنند؟ در گفتوگو با دکتر حمیدرضا غلامزاده، ابعاد پنهان این بازی سیاسی و تاثیرات آن بر آینده خاورمیانه بررسی شده است.
در روزهای اخیر موجی گسترده از اظهارنظرها و اعلام مواضع در میان کشورهای اروپایی و برخی دولتهای غربی شکل گرفته است؛ موجی که در ظاهر، هدف آن بهرسمیتشناختن کشور فلسطین عنوان میشود. در این فهرست نامهایی چون انگلیس، فرانسه، کانادا، نروژ و شماری دیگر از کشورهای اروپایی و آمریکایی به چشم میخورد.
اما پرسش اساسی این است که آیا این دولتها واقعاً در پی شناسایی رسمی فلسطین و پایاندادن به کشتار مردم مسلمان به دست رژیم صهیونیستی هستند، یا این موضعگیریها صرفاً حرکتی نمادین و بخشی از بازی سیاسی آنها در منطقه است؟
در همین چارچوب، باشگاه خبرنگاران پویا در ادامه پرونده ویژه «غرب آسیای جدید»، گفتوگویی تفصیلی با دکتر حمیدرضا غلامزاده، کارشناس مسائل آمریکا انجام داده است.
در این گفتوگو، ابعاد مختلف موضوع شناسایی فلسطین از سوی کشورهای اروپایی و تغییر راهبرد آنها در خاورمیانه مورد بررسی و واکاوی قرار گرفته است. مشروح این گفتوگو در ادامه تقدیم مخاطبان گرامی میشود.
موج مواضع اروپایی؛ فلسطین یا بازی سیاسی؟
پویا: برخی کشورهای غربی اعلام کردهاند که در صورت ادامه جنایات اسرائیل، فلسطین را به رسمیت خواهند شناخت. از نگاه شما، این موضعگیریها تا چه اندازه واقعی است و چه دلیلی پشت این رفتار سیاسی آنها نهفته است؟
غلامزاده: در این موضوع باید دقت کرد که کشورهایی مانند انگلیس، کانادا و استرالیا هنوز کشور فلسطین را به رسمیت نشناختهاند. آنها رژیم صهیونیستی را تهدید کردهاند که اگر روند کنونی ادامه یابد، فلسطین را به رسمیت خواهند شناخت.
این موضعگیری به معنای پذیرش حقانیت فلسطین نیست و صرفاً ابزاری سیاسی به شمار میآید. جنایات رژیم صهیونیستی آنقدر آشکار شده که دیگر نمیتوان آن را پنهان کرد و این کشورها برای کنترل فضای افکار عمومی چنین موضعی اتخاذ میکنند.
برخی کشورهای اروپایی بدون چونوچرا فلسطین را به رسمیت شناختهاند، اما کشورهایی مانند کانادا، انگلیس و استرالیا تنها از این موضوع برای چانهزنی سیاسی استفاده میکنند.
هدف آنها فروش سلاح به رژیم صهیونیستی، حفظ منافع منطقهای و مدیریت آبروریزیهای ناشی از جنایات اسرائیل است.
اگر کمکها به مردم غزه برسد یا آتشبس برقرار شود، احتمال دارد این کشورها موضوع فلسطین را کنار بگذارند و فراموش کنند که مردم این سرزمین حق تشکیل دولت مستقل را دارند.
تفاوت جریان اصلی اروپا با طیف محدود کشورهای حامی فلسطین در همین نکته نهفته است. جریان غالب اروپا حقانیت فلسطین را به رسمیت نمیشناسد و تنها از این موضوع بهعنوان ابزاری برای مهار نسلکشی رژیم و فشار بر آن استفاده میکند.
اسرائیل در مسیر کشتار؛ آیا فشارها مؤثرند؟
پویا: به نظر شما این فشارها مؤثر خواهند بود یا رژیم صهیونیستی کشتارها را ادامه خواهد داد؟
غلامزاده: آنچه که ما شاهد آن هستیم، ادامه این روند از سوی رژیم صهیونیستی است، چون آنها وارد جنگی شدهاند که بهتر است تا پایان آن را ادامه دهند. تا جایی که بتوانند، سعی میکنند صورت مسئله را پاک کنند، غزه را بهصورت کامل تصرف کنند و کرانه باختری را نیز اشغال نمایند. رژیم نهایت تلاش خود را میکند تا با فشار سیاسی و نظامی، مردم را آواره کرده و سرزمینها را اشغال کند.
در نهایت چه خواهد شد؟ این بستگی به آگاهی و واکنش افکار عمومی نسبت به این اقدامات دارد. اگر طوفان الاقصی اتفاق نمیافتاد، تا حالا اسرائیل این سرزمینها را اشغال کرده بود و در آن زمان در حال شهرکسازی بود.
یکی از مهمترین دستاوردهای طوفان الاقصی، آشکار کردن جنایات و اشغالگری اسرائیل بود که هزینه هنگفتی نیز برای آن پرداخت شد. در این راه دهها هزار نفر نیز شهید شدند، اما در نهایت جنایات و اشغالگری اسرائیل برای جهانیان روشن شد؛ بهطوری که حتی انگلیس، کشوری که خود بانی تاسیس اسرائیل و اشغال سرزمینها بود، امروز به اوضاع معترض است.
اگر واکنش افکار عمومی به همین شکل ادامه پیدا کند و جهانیان آگاه شوند، اتفاقی که برای نظام آپارتاید در آفریقای جنوبی رخ داد، درباره رژیم اسرائیل نیز رخ خواهد داد و اسرائیل در سایه مطالبه افکار عمومی و تغییر رفتار ساختار بینالمللی، از بین خواهد رفت.
افکار عمومی؛ کلید بازگشت فلسطین
پویا: همانطور که میدانیم، کشورهای اروپایی نسبت به افکار عمومی در داخل کشور خود حساسیت دارند. آیا این فشار افکار عمومی میتواند باعث شود که آنها کشور فلسطین را بدون هیچ چونوچرایی به رسمیت بشناسند؟
غلامزاده: اگر اکنون انگلیس مدعی است که قصد دارد فلسطین را به رسمیت بشناسد، بیشتر به دنبال این است که افکار عمومی را قانع کند که اقدامی انجام داده و فشارها را بر رژیم افزایش دهد تا از طریق فعالیتهای سیاسی آن را متوقف کند. در این حالت، نه رژیم از بین میرود و نه روابط تجاری با اسرائیل خدشهدار خواهد شد.
تنها در صورتی میتوان انتظار داشت این کشورها فلسطین را به رسمیت بشناسند که رفتار رژیم به همین شکل ادامه یابد و آنها به ناچار و فقط برای مهار افکار عمومی، فلسطین را به رسمیت بشناسند و جنایات رژیم را محکوم کنند.
ممکن است حتی مانند آمریکا، نسبت به کشتارها واکنش نشان ندهند و به جای آن معترضین را دستگیر و محاکمه کنند.
من فکر میکنم روند فعلی ادامه خواهد داشت و آنها بهزودی فلسطین را به رسمیت نخواهند شناخت؛ زیرا در یک سرمستی ظاهری به سر میبرند و تصور میکنند در جنگ نظامی پیروز خواهند شد. به همین دلیل، به جنایات خود ادامه خواهند داد. اما در نهایت، فشار افکار عمومی بر سیاستگذاران حاکم غلبه خواهد کرد و آنها مجبور خواهند شد فلسطین را به رسمیت بشناسند.
اروپای متغیر؛ بازیگرانی در بحران راهبرد
پویا: به رسمیت شناختن فلسطین توسط کشورهای اروپایی باعث تغییر راهبرد آنها در منطقه خواهد شد؟
غلامزاده: منطقه بسیار متغیر و در حال تلاطم است. هیچ یک از کشورها دیگر دسترسیها و نفوذ قبلی خود را ندارند. حتی کشور خودمان که در این منطقه حضور دارد و قدرتی محسوب میشود، جایگاه سابق را ندارد؛ سوریه را از دست دادهایم و قدرت مانورمان بسیار کاهش یافته است.
سایر کشورها نیز وضعیت مشابهی دارند. صحنه قدرت در منطقه در حال تغییر است و دیگر هیچ کشوری نفوذ و قدرت سابق را در این منطقه ندارد. این مسئله فقط برای ما صدق نمیکند، بلکه فرانسویها در لبنان، انگلیسیها در اردن و سوریه و آمریکاییها در سوریه و دیگر کشورهای عربی نیز این دسترسیها را از دست دادهاند.
بنابراین همه در حال گذار هستند و در این دوره گذار، چه کشور ما، چه آمریکا، اروپا و رژیم صهیونیستی به دنبال این هستند که جای پای خود را محکم کنند. به همین دلیل راهبردهای مشخصی شکل نگرفته و وضعیت همچنان در حال تغییر و انعطافپذیر است.
همه در حال آزمون و خطا هستند تا جای پایی برای خود باز کنند، قدرتشان را افزایش دهند و در آینده آن را حفظ کنند. اکنون نمیتوان با قطعیت گفت اوضاع منطقه به چه سمت و سویی خواهد رفت، زیرا همه چیز متغیر است.
حتی ایران که اکنون قدرتی دارد، دیگر لبنان و سوریه را بهطور کامل در اختیار ندارد و اینها شکلهای جدیدی از قدرت در منطقه هستند که ما و دیگر بازیگران در تلاش برای شکلدهی به آنها هستیم.
برای مثال ترکیه که بانی سقوط سوریه بود، اکنون نفوذی به اندازه اسرائیل ندارد. بنابراین دینامیک فعال در منطقه بسیار پویا و متغیر است و در حال حاضر نمیتوان رویکرد یا راهبرد مشخصی از سوی بازیگران منطقهای مطرح کرد.
راهبردها چه در منطقه و چه در جهان در حال تغییر است، چون در گذار از نظم قدیم به نظم جدید هستیم. اساساً ثبات قدیمی دیگر وجود ندارد و همه در حال شکلدهی به وضعیت جدید هستند. این موضوع دقیقاً همان کاری است که آقای ترامپ نیز در عرصه جهانی انجام میدهد.
کاهش نفوذ آمریکا و شکلگیری «غرب آسیای جدید»
پویا: پس از 7 اکتبر، نتانیاهو در سازمان ملل سخنرانی کرد و گفت نظم جدیدی در حال شکلگیری است، اما این در حالی بود که در واقعیت میدان ما شاهد شکلگیری غرب آسیای جدیدی با ویژگی آمریکازدایی درمنطقه بودیم. بر همین اساس با توجه به این واقعیت میدانی و همراستایی موج افکار عمومی جهان برای به رسمتی شناختن فلسطین، «غرب آسیای جدید» چگونه خواهد بود؟
غلامزاده: اروپاییها در منطقه نقش بسیار کمرنگی دارند و دیگر مانند صد سال گذشته نفوذ و قدرت سابق را ندارند. آمریکا نیز مسیر مشابهی را دنبال میکند. به همین دلیل، قدرت بازیگری و نفوذ در منطقه کاهش یافته و آمریکا تلاش میکند با فشار و اجبار سیاسی جای پای خود را محکمتر کند.
این کشور در حال فشار آوردن به لبنان، عراق و سایر کشورهای عربی است تا قدرت خود را در منطقه حفظ کند. اما آمریکاییها به خوبی میدانند که دیگر نمیتوانند مانند گذشته در منطقه حضور گسترده داشته باشند، چرا که مدل قدرتورزی تغییر کرده است.
امروزه اگر آمریکا بخواهد به ایران حمله کند، ابتدا باید کل تجهیزات راهبردی و نیروهای خود را از منطقه خارج کند؛ چرا که نسبت به واکنش ایران آسیبپذیر شده است. این آسیبپذیری باعث شده نفوذ آمریکا به تدریج کاهش یابد.
کشورهای منطقه نیز دریافتهاند که باید نقشآفرینی جدیدی داشته باشند. آنها ارتباط خود را با آمریکا قطع نمیکنند، اما سعی دارند وابستگیشان را کاهش دهند. کشورهای عربی خلیج فارس در جریان جنگ دوازده روزه به این نتیجه رسیدند که ایران توان مقابله با رژیم صهیونیستی را دارد و قدرت ایران برای مقابله با این رژیم ضروری است.
سیاست دوگانه آمریکا و معادله حزبالله
پویا: آمریکا در قبال منطقه سیاستی دوگانه دارد؛ از یک طرف ابراز نگرانی برای کودکان منطقه میکند و از طرف دیگر خواهان خلع سلاح حزبالله است. شما وضعیت سلاح لبنان را چگونه میبینید؟ آیا چنین اتفاقی رخ خواهد داد؟
غلامزاده: خلع سلاح حزبالله در واقع به معنای خلع سلاح کل لبنان است. ترامپ به دنبال آن است که مانند اتفاقی که در سوریه رخ داد، در لبنان نیز این اتفاق بیفتد. با خلع سلاح حزبالله، سرزمینهای اشغالی توسعه مییابند و امنیت رژیم صهیونیستی تأمین میشود. همانطور که پس از سقوط سوریه، این کشور دیگر خطری برای اسرائیل به حساب نمیآید، حزبالله هم در صورت خلع سلاح دیگر تهدیدی برای اسرائیل نخواهد بود.
آنها میخواهند حزبالله را خلع سلاح کنند تا لبنان نیز خلع سلاح شود، چرا که ارتش لبنان به اندازه کافی قدرتمند نیست و نمیتواند منافع کشور را حفظ کند. من بعید میدانم چنین اتفاقی بیفتد، اما اگر رخ دهد، اسرائیل سریعاً به لبنان حمله نظامی خواهد کرد و آن را نابود خواهد ساخت.
با این حال، این سناریو چندان قابل تحقق نیست، زیرا مردم لبنان میدانند حزبالله مدافع کشور و حافظ تمامیت ارضی آن است و به همین دلیل حمایت خود را از حزبالله ادامه میدهند. بنابراین، خلع سلاح حزبالله عملاً امکانپذیر نیست.
از دکتر حمیدرضا غلامزاده بهخاطر وقتی که در اختیار باشگاه خبرنگاران پویا قرار دادند و همچنین بهخاطر توضیحات جامع و دقیقشان درباره موضعگیری کشورهای اروپایی و پیامدهای آن در منطقه غرب آسیا صمیمانه سپاسگزاریم.
انتهای پیام/